شکل جمع:
foodsغذا، خوراک، خوراکی، خوردنی، قوت، طعام
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There was plenty of food and drink at the party.
در این مهمانی خوردنی و نوشیدنی فراوان بود.
The drought led to a severe shortage of food in the region.
خشکسالی به کمبود شدید مواد غذایی در این منطقه منجر شد.
He carefully checked the expiration date on the baby food.
او تاریخ انقضای خوراک کودک را بهدقت بررسی کرد.
He enjoys trying new food from different cultures.
او از امتحان کردن غذاهای جدید فرهنگهای مختلف لذت میبرد.
Some people avoid certain foods due to dietary restrictions.
برخی افراد بهدلیل محدودیتهای غذایی از مصرف برخی خوراکیها اجتناب میکنند.
خوراکهای یخزده
خوراکهای سالم (کمچربی یا کمگوشت یا گیاهی)
غذای ناسالم، گنده خوراک، هلههوله
غذای کنسروشده، غذای کنسروی
مسمویت غذایی
غذای فوری، فستفود
غذای چینی/مکزیکی/فرانسوی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «food» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/food