امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cooking

ˈkʊkɪŋ ˈkʊkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cooked
  • شکل سوم:

    cooked
  • سوم‌شخص مفرد:

    cooks

معنی

noun uncountable A2
آشپزی، پخت و پز، پختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cooking

  1. adjective being cooked
    Synonyms:
    simmering heating boiling brewing stewing frying broiling grilling browning roasting baking toasting steaming steeping sizzling
  1. adjective in preparation
    Synonyms:
    being made going on under way happening begun

لغات هم‌خانواده cooking

ارجاع به لغت cooking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cooking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cooking

لغات نزدیک cooking

پیشنهاد بهبود معانی