گذشتهی ساده:
overcookedشکل سوم:
overcookedسومشخص مفرد:
overcooksوجه وصفی حال:
overcookingاز این فعل اغلب در حالت passive استفاده میشود.
(نزدیک به سوختن) پختن بیشاز حد غذا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chicken was overcooked and dry.
مرغ بیشازحد پخته شده بود و خشک بود.
Be careful not to overcook the pasta.
مراقب باش که پاستا بیشازحد پخته نشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overcook» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overcook