معنی cooker به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkʊkər ˈkʊkə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی اجاق، اجاق خوراک‌پزی

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I always forget to turn off the cooker after using it.

- همیشه فراموش می‌کنم بعد از استفاده از اجاق، آن را خاموش کنم.

- My grandmother's vintage cooker has been passed down through generations.

- اجاق خوراک‌پزی آنتیک مادربزرگم از نسلی به نسل دیگر رسیده است.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی میوه سیب پختنی

- I prefer to use cookers when making homemade applesauce.

- ترجیح می‌دهم هنگام تهیه‌ی سس سیب خانگی از سیب پختنی استفاده کنم.

- We picked some fresh cookers from our neighbour's tree.

- از درخت همسایه چند سیب پختنی تازه چیدیم.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده cooker

noun
cook, cooker, cookery, cooking

adjective
cooked, overcooked, cooking

verb - transitive
cook, overcook

ارجاع به لغت cooker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «cooker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cooker

لغات نزدیک cooker

- cookbook
- cooked
- cooker
- cookery
- cookhouse

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return