آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Steaming

    ˈstiːmɪŋ ˈstiːmɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    steamed

    شکل سوم:

    steamed

    سوم‌شخص مفرد:

    steams

    معنی steaming | جمله با steaming

    adjective

    (به حدی داغ که از آن بخار بلند شود) بسیار داغ

    a steaming cup of coffee

    یک فنجان قهوه‌ی بسیار داغ

    steaming water

    آب بسیار داغ

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We were served with steaming bowls of soup.

    با کاسه‌های بسیار داغ از ما پذیرایی کردند.

    adjective informal

    بسیار عصبانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Gary is still steaming about what happened to his son.

    گری هنوز هم از اتفاقی که برای پسرش افتاد، بسیار عصبانی است.

    He was said to be steaming about the vote.

    گفته می‌شد که او درباره‌ی این رأی‌گیری بسیار عصبانی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I was steaming when I heard about their betrayal.

    بسیار عصبانی شدم وقتی خبر خیانتشون رو شنیدم.

    adjective informal

    انگلیسی بریتانیایی بسیار مست، سیاه‌مست، مست‌مست

    Some bloke came along who was steaming.

    یه آدم اومد که مست‌مست بود.

    I was steaming last night.

    دیشب سیاه‌مست بودم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My dad was steaming. He wanted to kick me.

    بابام خیلی مست بود. می‌خواست به من لگد بزنه.

    noun uncountable

    غذا و آشپزی بخارپز کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    Steaming is a good way to cook vegetables as it helps preserve their nutritional value.

    بخارپز کردن روش خوبی برای پخت سبزیجات است زیرا به حفظ ارزش غذاییِ آن‌ها کمک می‌کند.

    Steaming reduces vitamin C by 15%, and boiling reduces it by 25%.

    بخارپز کردن میزان ویتامین C را تا ۱۵ درصد و آب‌پز کردن میزان آن را تا ۲۵ درصد کاهش می‌دهد.

    noun slang uncountable informal

    انگلیسی بریتانیایی (گونه‌ای از سرقت که در آن دسته‌ی زیادی از سارقان به‌سرعت و با خشونت وارد یک مکان عمومی به‌ویژه اتوبوس یا قطار و غیره می‌شوند و مردم آنجا را غافلگیر می‌کنند و می‌ترسانند و سپس از آن‌ها سرقت می‌کنند) سرقت دسته‌جمعی، دزدی دسته‌جمعی

    Steaming is not restricted to tube trains.

    سرقت دسته‌جمعی محدود به قطارهای پُرسرعت (=مترو) نیست.

    Steaming is a crime.

    دزدی دسته‌جمعی جرم است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد steaming

    1. adjective filled with steam or emitting moisture in the form of vapor or mist
      Synonyms:
      steamy boiling piping-hot piping just out of the oven
    1. verb to cook
      Synonyms:
      heating burning angering fuming foaming brewing seething raging exploding bristling
    1. verb to speed
      Synonyms:
      rushing hurrying sailing
    1. adverb (used of heat) extremely
      Synonyms:
      piping

    لغات هم‌خانواده steaming

    • noun
      steam, steamer
    • adjective
      steamy
    • verb - transitive
      steam
    • adverb
      steaming

    سوال‌های رایج steaming

    گذشته‌ی ساده steaming چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده steaming در زبان انگلیسی steamed است.

    شکل سوم steaming چی میشه؟

    شکل سوم steaming در زبان انگلیسی steamed است.

    سوم‌شخص مفرد steaming چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد steaming در زبان انگلیسی steams است.

    ارجاع به لغت steaming

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «steaming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/steaming

    لغات نزدیک steaming

    • - steamer trunk
    • - steamfitter
    • - steaming
    • - steamroller
    • - steamroller somebody into doing something
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.