با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Steaming

ˈstiːmɪŋ ˈstiːmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    steamed
  • شکل سوم:

    steamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    steams

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(به حدی داغ که از آن بخار بلند شود) بسیار داغ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a steaming cup of coffee
- یک فنجان قهوه‌ی بسیار داغ
- steaming water
- آب بسیار داغ
- We were served with steaming bowls of soup.
- با کاسه‌های بسیار داغ از ما پذیرایی کردند.
adjective informal
بسیار عصبانی
- Gary is still steaming about what happened to his son.
- گری هنوز هم از اتفاقی که برای پسرش افتاد، بسیار عصبانی است.
- He was said to be steaming about the vote.
- گفته می‌شد که او درباره‌ی این رأی‌گیری بسیار عصبانی است.
- I was steaming when I heard about their betrayal.
- بسیار عصبانی شدم وقتی خبر خیانتشون رو شنیدم.
adjective informal
انگلیسی بریتانیایی بسیار مست، سیاه‌مست، مست‌مست
- Some bloke came along who was steaming.
- یه آدم اومد که مست‌مست بود.
- I was steaming last night.
- دیشب سیاه‌مست بودم.
- My dad was steaming. He wanted to kick me.
- بابام خیلی مست بود. می‌خواست به من لگد بزنه.
noun uncountable
غذا و آشپزی بخارپز کردن
- Steaming is a good way to cook vegetables as it helps preserve their nutritional value.
- بخارپز کردن روش خوبی برای پخت سبزیجات است زیرا به حفظ ارزش غذاییِ آن‌ها کمک می‌کند.
- Steaming reduces vitamin C by 15%, and boiling reduces it by 25%.
- بخارپز کردن میزان ویتامین C را تا ۱۵ درصد و آب‌پز کردن میزان آن را تا ۲۵ درصد کاهش می‌دهد.
noun slang uncountable informal
انگلیسی بریتانیایی (گونه‌ای از سرقت که در آن دسته‌ی زیادی از سارقان به‌سرعت و با خشونت وارد یک مکان عمومی به‌ویژه اتوبوس یا قطار و غیره می‌شوند و مردم آنجا را غافلگیر می‌کنند و می‌ترسانند و سپس از آن‌ها سرقت می‌کنند) سرقت دسته‌جمعی، دزدی دسته‌جمعی
- Steaming is not restricted to tube trains.
- سرقت دسته‌جمعی محدود به قطارهای پُرسرعت (=مترو) نیست.
- Steaming is a crime.
- دزدی دسته‌جمعی جرم است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد steaming

  1. adjective Filled with steam or emitting moisture in the form of vapor or mist
    Synonyms: piping-hot, piping, boiling, steamy, just out of the oven
  2. verb To cook
    Synonyms: brewing, seething, raging, fuming, foaming, exploding, burning, bristling, heating, angering
  3. verb To speed
    Synonyms: hurrying, sailing, rushing
  4. adverb (used of heat) extremely
    Synonyms: piping

لغات هم‌خانواده steaming

ارجاع به لغت steaming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «steaming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/steaming

لغات نزدیک steaming

پیشنهاد بهبود معانی