آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Exploding

    گذشته‌ی ساده:

    exploded

    شکل سوم:

    exploded

    سوم‌شخص مفرد:

    explodes

    معنی exploding | جمله با exploding

    adjective B1

    در حال انفجار، روبه‌افزایش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    the exploding population

    جمعیت در حال انفجار

    an exploding iron wire

    سیم آهنی در حال انفجار

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد exploding

    1. verb discredit
      Synonyms:
      discrediting refuting debunking deflating confuting puncturing
      Antonyms:
      confirming proving
    1. verb burst outward, usually with noise
      Synonyms:
      bursting breaking blowing splitting erupting discharging detonating blasting popping firing flashing rupturing collapsing deflating fracturing springing mushrooming backfiring refuting disproving convulsing thundering fulminating torpedoing
    1. verb to increase or expand suddenly, rapidly, or without control
      Synonyms:
      mushrooming
    1. verb to be or become angry
      Synonyms:
      angering burning fuming foaming seething raging steaming bristling
    1. verb to become manifest suddenly and in full force
      Synonyms:
      bursting erupting flaring
    1. verb to come open or fly apart suddenly and violently, as from internal pressure
      Synonyms:
      bursting popping blowing busting
    1. verb cause to burst with a violent release of energy
      Synonyms:
      detonating

    لغات هم‌خانواده exploding

    • noun
      explosion, explosive
    • adjective
      exploding, explosive, exploded, unexploded
    • verb - transitive
      explode
    • adverb
      explosively

    سوال‌های رایج exploding

    گذشته‌ی ساده exploding چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده exploding در زبان انگلیسی exploded است.

    شکل سوم exploding چی میشه؟

    شکل سوم exploding در زبان انگلیسی exploded است.

    سوم‌شخص مفرد exploding چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد exploding در زبان انگلیسی explodes است.

    ارجاع به لغت exploding

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «exploding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exploding

    لغات نزدیک exploding

    • - exploded view
    • - explodent
    • - exploding
    • - exploit
    • - exploitable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.