گذشتهی ساده:
explodedشکل سوم:
explodedسومشخص مفرد:
explodesوجه وصفی حال:
explodingآتش گرفتن، منفجر شدن، ترکیدن، گشودن، گسترده کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The city's population is exploding.
جمعیت شهر بهسرعت رو به افزایش است.
The audience exploded with laughter.
حاضران از خنده ترکیدند.
One of the bombs did not explode.
یکی از بمبها منفجر نشد.
They recently succeeded in exploding an atomic bomb.
اخیراً موفق به منفجر کردن یک بمب اتمی شدند.
to explode a scientific theory
یک نظریهی علمی را کاملاً رد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «explode» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/explode