آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ تیر ۱۴۰۴

    Explode

    ɪkˈsploʊd ɪkˈspləʊd

    گذشته‌ی ساده:

    exploded

    شکل سوم:

    exploded

    سوم‌شخص مفرد:

    explodes

    وجه وصفی حال:

    exploding

    معنی explode | جمله با explode

    verb - intransitive verb - transitive B1

    منفجر شدن، ترکیدن، منفجر کردن، ترکاندن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    They recently succeeded in exploding an atomic bomb.

    آن‌ها اخیراً موفق به منفجر کردن بمب اتمی شدند.

    One of the bombs did not explode.

    یکی از بمب‌ها منفجر نشد.

    verb - intransitive

    منفجر شدن، فوران کردن، ترکیدن (احساسات با شدت زیاد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The audience exploded with laughter.

    حاضران از خنده ترکیدند.

    She suddenly exploded into tears during the meeting.

    او ناگهان وسط جلسه زد زیر گریه.

    verb - intransitive

    جهش پیدا کردن، افزایش یافتن، رشد انفجاری داشتن، به‌سرعت بالا رفتن

    The city's population is exploding.

    جمعیت شهر به‌سرعت رو به افزایش است.

    The demand for electric cars has exploded since fuel prices went up.

    از زمان افزایش قیمت سوخت، تقاضا برای خودروهای برقی به‌شدت بالا رفته است.

    verb - transitive

    باطل کردن، رد کردن، بی‌اعتبار کردن (نظریه یا باور)

    He wrote an article that exploded several popular misconceptions about nutrition.

    او مقاله‌ای نوشت که چند تصور غلط رایج درباره‌ی تغذیه را باطل کرد.

    The scientist’s findings exploded the theory that vaccines cause autism.

    یافته‌های این دانشمند، نظریه‌ی ارتباط واکسن با اوتیسم را بی‌اعتبار ساخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to explode a scientific theory

    یک نظریه‌ی علمی را کاملاً رد کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد explode

    1. verb to come open or fly apart suddenly and violently, as from internal pressure
      Synonyms:
      blow burst pop bust
    1. verb to increase or expand suddenly, rapidly, or without control
      Synonyms:
      mushroom snowball
    1. verb blow up
      Synonyms:
      detonate discharge erupt burst set off blast blow to kingdom come backfire break out flare up flame up let go rupture split collapse fracture shatter jet mushroom blaze convulse shiver kablooey thunder
      Antonyms:
      implode
    1. verb discredit
      Synonyms:
      refute disprove invalidate repudiate belie debunk confute deflate shoot down puncture discard shoot full of holes
      Antonyms:
      prove

    لغات هم‌خانواده explode

    • noun
      explosion, explosive
    • adjective
      exploding, explosive, exploded, unexploded
    • verb - transitive
      explode
    • adverb
      explosively

    سوال‌های رایج explode

    گذشته‌ی ساده explode چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده explode در زبان انگلیسی exploded است.

    شکل سوم explode چی میشه؟

    شکل سوم explode در زبان انگلیسی exploded است.

    وجه وصفی حال explode چی میشه؟

    وجه وصفی حال explode در زبان انگلیسی exploding است.

    سوم‌شخص مفرد explode چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد explode در زبان انگلیسی explodes است.

    ارجاع به لغت explode

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «explode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/explode

    لغات نزدیک explode

    • - explicitly
    • - explicitness
    • - explode
    • - exploded
    • - exploded view
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.