با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Implode

ɪmˈploʊd ɪmˈpləʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    از درون مفجر شدن، از داخل ترکیدن
    • - The intense heat and pressure caused the volcanic rock to implode.
    • - گرما و فشار شدید باعث شد که سنگ آتشفشانی از درون منفجر شود.
    • - The old bridge was in such poor condition that it eventually imploded under the weight of a passing truck.
    • - پل قدیمی به قدری در وضعیت نامناسبی قرار داشت که در نهایت زیر وزن یک کامیون در حال عبور از داخل ترکید.
  • verb - intransitive
    متلاشی شدن، فروریختن (نظام و تشکیلات و غیره)
    • - The once thriving business began to implode after a series of poor decisions.
    • - این کسب‌وکار که زمانی پررونق بود، پس از یک سری تصمیمات ضعیف شروع به متلاشی شدن کرد.
    • - The collapse of the ruling party resulted in the entire governing system imploding.
    • - فروپاشی حزب حاکم منجر به فروریختن کل سیستم حکومتی شد.
  • verb - transitive
    مکیده ادا کردن، با هوای دم ادا کردن
    • - The singer's voice seemed to implode as she hit the high note.
    • - به نظر می‌رسید که صدای خواننده با رسیدن به نت بالا مکیده ادا شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد implode

  1. verb collapse inward
    Synonyms: cave in, fall down, fall in, fold, fold up

ارجاع به لغت implode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «implode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/implode

لغات نزدیک implode

پیشنهاد بهبود معانی