گذشتهی ساده:
imploredشکل سوم:
imploredسومشخص مفرد:
imploresوجه وصفی حال:
imploringعاجزانه درخواست کردن، التماس کردن، ملتمسانه طلب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She implored her parents to let her go to the concert with her friends.
او از پدر و مادرش عاجزانه خواست که اجازه دهند با دوستانش به کنسرت برود.
The lawyer implored the jury to consider the defendant's difficult childhood.
وکیل از هیئت منصفه عاجزانه خواست تا دوران سخت کودکی متهم را در نظر بگیرند.
She implored them not to execute her son.
او به آنها التماس کرد که پسرش را اعدام نکنند.
The desperate refugees implored the government for food and shelter.
پناهندگان ناامید از حکومت ملتمسانه طلب غذا و سرپناه کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «implore» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/implore