فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conjure

ˈkɑːndʒər / / ˈkʌn- ˈkʌndʒə ˈkʌndʒə

گذشته‌ی ساده:

conjured

شکل سوم:

conjured

سوم‌شخص مفرد:

conjures

وجه وصفی حال:

conjuring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

التماس کردن به، سوگند دادن، جادو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I conjure you to consider my case.

شما را (به مقدسات ) قسم می‌دهم که به کار من رسیدگی کنید.

He claims that he can conjure up spirits.

او ادعا می‌کند که می‌تواند ارواح را فرا بخواند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The music conjured up many memories.

موسیقی خاطرات فراوانی را زنده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conjure

  1. verb appeal to, implore
    Synonyms:
    ask beg urge pray appeal to entreat implore beseech crave importune adjure supplicate
    Antonyms:
    disgust turn off
  1. verb cast spell
    Synonyms:
    charm enchant summon invoke fascinate bewitch entrance rouse raise call upon play tricks voodoo ensorcel exorcise levitate

Phrasal verbs

conjure up

1- (با چشم بندی یا سحر و جادو) احضار کردن

2- به یاد آوردن، به خاطر خطور دادن

Collocations

conjuring trick

چشم‌بندی، ترفند جادویی، حیله‌ی شعبده‌بازی

Idioms

a name to conjure with

نام معروف و ذی نفوذ، آدم مهم و سرشناس

ارجاع به لغت conjure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conjure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conjure

لغات نزدیک conjure

پیشنهاد بهبود معانی