امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crave

kreɪv kreɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    craved
  • شکل سوم:

    craved
  • سوم‌شخص مفرد:

    craves
  • وجه وصفی حال:

    craving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
ویار داشتن، هوس کردن، میل داشتن، له‌له زدن، خواستن، غنج زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- It was hot and I was craving for a glass of ice water.
- هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می‌زد.
- She craves chocolate ice cream after dinner every night.
- او هر شب بعداز شام هوس بستنی شکلاتی می‌کند.
verb - transitive
(از ته دل) استدعا کردن، خواهش کردن، تمنا کردن، خواستن، طلب کردن
- He craved our forgiveness.
- او از ما طلب بخشش کرد.
- The dog craves affection from its owner.
- سگ از صاحبش محبت می‌خواهد.
verb - transitive
اشتیاق داشتن، علاقه داشتن، آرزو داشتن، خواستار چیزی بودن
- Love and understanding were what he had always craved.
- محبت و درک چیزی بود که او همیشه از ته دل خواستار آن بود.
- He craves success in his career.
- او آرزوی موفقیت در حرفه‌ی خود را دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crave

  1. verb desire intensely
    Synonyms:
    want need desire long for yearn for hunger for pine for ache for cry out for thirst for lust after covet fancy itch for dream die for spoil for give eyeteeth for eat one’s heart out sigh for yen for suspire
    Antonyms:
    not want dislike hate abjure spurn
  1. verb beg
    Synonyms:
    ask seek call for take require demand petition plead for entreat implore necessitate pray for solicit beseech supplicate
    Antonyms:
    not want

ارجاع به لغت crave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crave

لغات نزدیک crave

پیشنهاد بهبود معانی