گذشتهی ساده:
cravedشکل سوم:
cravedسومشخص مفرد:
cravesوجه وصفی حال:
cravingویار داشتن، هوس کردن، میل داشتن، لهله زدن، خواستن، غنج زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
It was hot and I was craving for a glass of ice water.
هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج میزد.
She craves chocolate ice cream after dinner every night.
او هر شب بعداز شام هوس بستنی شکلاتی میکند.
(از ته دل) استدعا کردن، خواهش کردن، تمنا کردن، خواستن، طلب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He craved our forgiveness.
او از ما طلب بخشش کرد.
The dog craves affection from its owner.
سگ از صاحبش محبت میخواهد.
اشتیاق داشتن، علاقه داشتن، آرزو داشتن، خواستار چیزی بودن
Love and understanding were what he had always craved.
محبت و درک چیزی بود که او همیشه از ته دل خواستار آن بود.
He craves success in his career.
او آرزوی موفقیت در حرفهی خود را دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crave» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crave