با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hate

heɪt heɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hated
  • شکل سوم:

    hated
  • سوم‌شخص مفرد:

    hates
  • وجه وصفی حال:

    hating
  • شکل جمع:

    hates

توضیحات

مخفف این لغت در حالت عامیانه H8 است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive A2
نفرت داشتن، متنفر بودن، بیزار بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I hate family arguments.
- از جروبحث‌های خانوادگی نفرت دارم.
- He hated his stepfather.
- از ناپدری خود متنفر بود.
- Hate what is evil and hold fast to what is good.
- از آنچه بد است متنفر باشید و از نیکی پیروی کنید.
- I hate injustice.
- من از بیدادگری نفرت دارم.
- Those who hated each other finally caused each other's death.
- کسانی که از هم متنفر بودند در نهایت باعث مرگ یکدیگر شدند.
- She hates the cold and snow.
- از سرما و برف بیزار است.
- She hated cheese.
- از پنیر بیزار بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable uncountable C1
نفرت، بیزاری، تنفر، انزجار
- Cleanse your mind of any hidden hates.
- فکر خود را از هرگونه نفرت پنهانی بزدایید.
- the forces of darkness, bigotry, and hate
- عوامل تاریکی و تعصب و انزجار
noun countable
منفور، مایه‌ی انزجار (شخص یا چیز)
- Her strongest hate is compulsion.
- منفورترین چیز برای او اجبار است.
- My strongest hate is injustice and inequality.
- منفورترین چیز برای من بی‌عدالتی و نابرابری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hate

  1. noun extreme dislike
    Synonyms: abhorrence, abomination, anathema, animosity, animus, antagonism, antipathy, aversion, bête noire, black beast, bother, bugbear, detestation, disgust, enmity, execration, frost, grievance, gripe, hatred, horror, hostility, ill will, irritant, loathing, malevolence, malignity, mislike, nasty look, no love lost, nuisance, objection, odium, pain, rancor, rankling, repugnance, repulsion, resentment, revenge, revulsion, scorn, spite, trouble, venom
    Antonyms: liking, love, loving
  2. verb dislike very strongly
    Synonyms: abhor, abominate, allergic to, anathematize, bear a grudge against, be disgusted with, be hostile to, be loath, be reluctant, be repelled by, be sick of, be sorry, can’t stand, contemn, curse, deprecate, deride, despise, detest, disapprove, disdain, disfavor, disparage, down on, execrate, feel malice to, have an aversion to, have enough of, have no use for, loathe, look down on, nauseate, not care for, object to, recoil from, scorn, shudder at, shun, spit upon, spurn
    Antonyms: like, love

Collocations

  • hate list

    فهرست (اشخاص یا چیزهای) منفور، کین فهرست

  • hate mail

    نامه‌های بیانگر تنفر (که برای اشخاص سرشناس می‌فرستند)، کین‌نامه

Idioms

ارجاع به لغت hate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hate

لغات نزدیک hate

پیشنهاد بهبود معانی