گذشتهی ساده:
desiredشکل سوم:
desiredسومشخص مفرد:
desiresوجه وصفی حال:
desiringشکل جمع:
desiresمیل داشتن، آرزو کردن، خواستن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
She desired nothing more than the success of her son.
تنها آرزوی او موفقیت پسرش بود.
Before his execution, he desired to see his wife.
درخواست کرد که همسرش را پیش از اعدام ببیند.
What else do you desire?
چه چیز دیگری میخواهید؟
Happy is he who gets what he desires.
خوشبخت کسی است که آنچه را آرزو میکند، بهدست آورد.
That night I desired her more than ever.
آن شب بیش از همیشه نسبت به او احساس شهوت میکردم.
میل، آرزو، کام، خواسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He repeated his country's desire for friendly relations with all neighboring countries.
او تمایل کشور خود را برای برقراری روابط دوستانه با همهی کشورهای همجوار تکرار کرد.
the groom's passionate desire to possess the bride
میل شدید داماد نسبت به تصاحب عروس
to fulfill the heart's desire
کام دل گرفتن
I have no desire to see her.
علاقهای به دیدار او ندارم.
a father's desires for the future of his children
آرزوهای یک پدر برای آیندهی فرزندانش
Through street demonstrations people expressed their desire for more freedom.
مردم از طریق تظاهرات خیابانی میل خود را نسبت به آزادی بیشتر ابراز کردند.
She will not rest until she finds her desires.
تا به آرزوهایش نرسد، آرام نخواهد نشست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «desire» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/desire