فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Infatuation

ɪnˌfætʃuˈeɪʃn ɪnˌfætʃuˈeɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

(معمولاً زودگذر و ناپایدار) شیفتگی، شیدایی، دلباختگی، هوس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

His infatuation with her was evident in the way he couldn't take his eyes off her.

دلباختگی‌اش نسبت به آن دختر از آنجا مشخص بود که نمی‌توانست از او چشم بردارد.

It was clear that their relationship was nothing more than a fleeting infatuation.

مشخص بود که رابطه‌ی آن‌ها فقط یک هوس زودگذر است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infatuation

  1. noun captivation
    Synonyms:
    love desire fascination obsession passion crush puppy love

ارجاع به لغت infatuation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infatuation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infatuation

لغات نزدیک infatuation

پیشنهاد بهبود معانی