(معمولاً زودگذر و ناپایدار) شیفتگی، شیدایی، دلباختگی، هوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His infatuation with her was evident in the way he couldn't take his eyes off her.
دلباختگیاش نسبت به آن دختر از آنجا مشخص بود که نمیتوانست از او چشم بردارد.
It was clear that their relationship was nothing more than a fleeting infatuation.
مشخص بود که رابطهی آنها فقط یک هوس زودگذر است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infatuation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infatuation