با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Infatuate

ˌɪnˈfæt͡ʃuːˌet ɪnˈfæt͡ʃʊeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    infatuated
  • شکل سوم:

    infatuated
  • سوم شخص مفرد:

    infatuates
  • وجه وصفی حال:

    infatuating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adjective adverb
    واله و شیفته، از خود بیخود، احمقانه، شیفته و شیدا شدن، از خود بیخود کردن
    • - Toys that infatuate even men.
    • - اسباب‌بازی‌هایی که هوش از سر مردان هم می‌برد.
    • - The nurse infatuated the infirm old man and took his money.
    • - پرستار دل پیرمرد علیل را ربود و پول‌هایش را گرفت.
    • - He is so infatuated with this project that he has given up his job.
    • - آن‌قدر شیفته‌ی این طرح شده‌است که شغل خود را رها کرده‌است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد infatuate

  1. adjective Affected with intense romantic attraction
    Synonyms: enamored, infatuated, smitten, gone
  2. verb To bewitch
    Synonyms: charm, beguile, captivate

ارجاع به لغت infatuate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infatuate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infatuate

لغات نزدیک infatuate

پیشنهاد بهبود معانی