گذشتهی ساده:
infatuatedشکل سوم:
infatuatedسومشخص مفرد:
infatuatesوجه وصفی حال:
infatuatingواله و شیفته، از خود بیخود، احمقانه، شیفته و شیدا شدن، از خود بیخود کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Toys that infatuate even men.
اسباببازیهایی که هوش از سر مردان هم میبرد.
The nurse infatuated the infirm old man and took his money.
پرستار دل پیرمرد علیل را ربود و پولهایش را گرفت.
He is so infatuated with this project that he has given up his job.
آنقدر شیفتهی این طرح شدهاست که شغل خود را رها کردهاست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infatuate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infatuate