با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fascination

ˌfæsəˈneɪʃn ˌfæsəˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C1
    شیدایی، افسون، جذبه
    • - His fascination with flight led him to the air force academy.
    • - علاقه‌ی شدید او به پرواز او را به دانشکده‌ی نیروی هوایی کشاند.
    • - the irresistible fascination of the new and the unknown
    • - گیرایی مقاومت‌ناپذیر چیزهای تازه و ناشناخته
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fascination

  1. noun strong interest
    Synonyms: allure, appeal, attraction, bug, charisma, charm, enchantment, enthrallment, glamour, grabber, hang-up, lure, magic, magnetism, obsession, piquancy, power, pull, sorcery, spell, thing, thing for, trance, witchcraft, witchery
    Antonyms: boredom, disinterest

ارجاع به لغت fascination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fascination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fascination

لغات نزدیک fascination

پیشنهاد بهبود معانی