۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Infeasible

ˌɪnˈfiːzəbəl ˌɪnˈfiːzəbəl
آخرین به‌روزرسانی:
ذخیره در لغات برگزیده

معنی

adjective
نشدنی، غیرعملی، اجرانشدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infeasible

  1. adjective not capable of being carried out or put into practice
    Synonyms:
    unworkable impracticable unfeasible

ارجاع به لغت infeasible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infeasible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infeasible

لغات نزدیک infeasible

پیشنهاد بهبود معانی