گذشتهی ساده:
lustedشکل سوم:
lustedسومشخص مفرد:
lustsوجه وصفی حال:
lustingشهوت، هوس، حرص و آز، شهوت داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He attacked women to satisfy his lust.
برای ارضاء شهوت خود به زنها حمله میکرد.
to curb one's lust
شهوت خود را مهار کردن
to gratify one's lusts
شهوات خود را ارضا کردن
Love brings peace; lust is a violent storm.
عشق آرامش میآورد، شهوت توفان مهیب است.
the lust for money
حرص پول
a lust for power
شهوت قدرت
He lusted after the neighbor's wife.
او به زن همسایه نظر داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lust