امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lust

lʌst lʌst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lusted
  • شکل سوم:

    lusted
  • سوم‌شخص مفرد:

    lusts
  • وجه وصفی حال:

    lusting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
شهوت، هوس، حرص و آز، شهوت داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He attacked women to satisfy his lust.
- برای ارضاء شهوت خود به زن‌ها حمله می‌کرد.
- to curb one's lust
- شهوت خود را مهار کردن
- to gratify one's lusts
- شهوات خود را ارضا کردن
- Love brings peace; lust is a violent storm.
- عشق آرامش می‌آورد، شهوت توفان مهیب است.
- the lust for money
- حرص پول
- a lust for power
- شهوت قدرت
- He lusted after the neighbor's wife.
- او به زن همسایه نظر داشت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lust

  1. noun appetite, passion
    Synonyms: animalism, aphrodisia, appetence, appetition, avidity, carnality, concupiscence, covetousness, craving, cupidity, desire, eroticism, excitement, fervor, greed, hunger, itch, lasciviousness, lechery, lewdness, libido, licentiousness, longing, prurience, pruriency, salaciousness, salacity, sensualism, sensuality, thirst, urge, wantonness, weakness, yen
    Antonyms: chastity, disenchantment, disgust
  2. verb desire strongly
    Synonyms: ache, be consumed with desire, be hot for, covet, crave, hanker, hunger for, itch, long, need, pine, thirst, want, wish, yearn, yen
    Antonyms: be chaste, be pure, dislike

ارجاع به لغت lust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lust

لغات نزدیک lust

پیشنهاد بهبود معانی