گذشتهی ساده:
yearnedشکل سوم:
yearnedسومشخص مفرد:
yearnsوجه وصفی حال:
yearningآرزو کردن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My heart yearned for a glass of cool water.
دلم برای یک لیوان آب خنک غنج میزد.
He yearned to be a poet.
آرزو میکرد شاعر بشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «yearn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/yearn