Yearn

jɜːrn jɜːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    yearned
  • شکل سوم:

    yearned
  • سوم شخص مفرد:

    yearns
  • وجه وصفی حال:

    yearning
  • verb - intransitive C2
    آرزو کردن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن
    • - My heart yearned for a glass of cool water.
    • - دلم برای یک لیوان آب خنک غنج می‌زد.
    • - He yearned to be a poet.
    • - آرزو می‌کرد شاعر بشود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد yearn

  1. verb desire strongly
    Synonyms: ache, be desirous of, be eager for, be passionate, chafe, covet, crave, dream, hanker, have a crush on, have a yen for, hunger, itch, languish, long, lust, pine, set one’s heart on, thirst, want, wish for
    Antonyms: dislike, hate

ارجاع به لغت yearn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yearn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yearn

لغات نزدیک yearn

پیشنهاد بهبود معانی