شکل جمع:
hungersگرسنگی، اشتیاق، قحطی، گرسنه کردن، گرسنگی دادن، گرسنه شدن، اشتیاق داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hunger forced them to eat grass.
گرسنگی آنها را وادار کرد که علف بخورند.
to die of hunger
از گرسنگی مردن
Hunger made him steal.
گرسنگی او را به دزدی واداشت.
She has a hunger for science.
او تشنهی علم است.
hunger for fame
عطش شهرت
If you eat some bread before a meal, your hunger will be reduced.
اگر پیش از غذا کمی نان بخوری، اشتهایت کم خواهد شد.
The poor hunger but they are not fed.
بینوایان گرسنگی میکشند؛ اما به آنها خوراک داده نمیشود.
That man hungers after power.
آن مرد تشنهی قدرت است.
Today the world hungers for ideals.
امروزه دنیا مشتاق آرمان است.
The besiegers hungered the town into surrender.
محاصرهکنندگان با گرسنگی (دادن) شهر را به زانو درآوردند.
گرسنگی جهانی (محرومیت جمعیت قابل توجهی از ساکنان زمین از تغذیهی کافی و مناسب بهدلیل کمبود منابع غذایی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hunger» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hunger