فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hungrily

ˈhʌŋɡrli ˈhʌŋɡrli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

(به گونه‌ای که نشان می‌دهد شخصی گرسنه است) از روی گرسنگی، با گرسنگی، از روی گشنگی، با ولع

The sergeant gnawed hungrily at his cheese roll.

گروهبان از روی گشنگی، نون‌پنیرش رو مثل موش جوید.

He hungrily devoured six pieces of bread.

از روی گرسنگی شش تکه نان را بلعید.

adverb

(به گونه‌ای که نشان‌دهنده‌ی تمایل شدید به چیزی باشد) با میل مفرط، با ولع، از روی ولع، مشتاقانه، آرزومندانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Your competitors are hungrily eyeing your assets.

رقیب‌های تو با ولع به دارایی‌های تو چشم دوخته‌اند.

She looked at him hungrily.

مشتاقانه به او نگاه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده hungrily

  • adverb
    hungrily

ارجاع به لغت hungrily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hungrily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hungrily

لغات نزدیک hungrily

پیشنهاد بهبود معانی