فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hungrily

ˈhʌŋɡrli ˈhʌŋɡrli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    (به گونه‌ای که نشان می‌دهد شخصی گرسنه است) از روی گرسنگی، با گرسنگی، از روی گشنگی، با ولع
    • - The sergeant gnawed hungrily at his cheese roll.
    • - گروهبان از روی گشنگی، نون‌پنیرش رو مثل موش جوید.
    • - He hungrily devoured six pieces of bread.
    • - از روی گرسنگی شش تکه نان را بلعید.
  • adverb
    (به گونه‌ای که نشان‌دهنده‌ی تمایل شدید به چیزی باشد) با میل مفرط، با ولع، از روی ولع، مشتاقانه، آرزومندانه
    • - Your competitors are hungrily eyeing your assets.
    • - رقیب‌های تو با ولع به دارایی‌های تو چشم دوخته‌اند.
    • - She looked at him hungrily.
    • - مشتاقانه به او نگاه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات هم‌خانواده hungrily

ارجاع به لغت hungrily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hungrily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hungrily

لغات نزدیک hungrily

پیشنهاد بهبود معانی