گذشتهی ساده:
wantedشکل سوم:
wantedسومشخص مفرد:
wantsوجه وصفی حال:
wantingشکل جمع:
wantsخواستن، لازم داشتن، نیازمند بودن، نداشتن، کم داشتن، فاقد بودن، محتاج بودن، کسر داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
I want to go.
میخواهم بروم.
The baby wants milk.
کودک شیر میخواهد.
What do you want from me?
از من چه میخواهی؟
I want to go back to Iran again.
دلم میخواهد دوباره به ایران برگردم.
The teacher wants you.
معلم تو را میخواهد (میخواهد تو را ببیند).
This car wants the attention of a good mechanic.
این اتومبیل به توجه یک مکانیک خوب نیاز دارد.
It wants ten minutes to midnight
ده دقیقه مانده به نیمه شب
The patient wants the strength to walk.
بیمار توانایی راه رفتن ندارد.
They want courtesy.
آنان فاقد نزاکت هستند.
There are thousands of people wanting food and shelter.
هزاران نفر از مردم، فاقد خوراک و منزل هستند.
He is wanted for murder.
بهخاطر قتل دنبال او هستند.
He would never allow his brother's orphans to want.
او هرگز نمیگذاشت که فرزندان یتیم برادرش، سختی بکشند.
want of wisdom
نداشتن عقل و درایت
فقدان، نداشتن، عدم، نقصان، نیاز، نداری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Want of money forced the school to close.
نداشتن پول، مدرسه را وادار به تعطیلی کرد.
It was impossible for the husband to satisfy all of Maheen's wants.
برآوردن همهی خواستههای مهین برای شوهرش غیرممکن بود.
His income is enough to satisfy his wants.
درآمد او برای اقناع نیازهایش کافی است.
a family living in want
خانوادهای که در تنگدستی زندگی میکند
His dismissal was due to his want of three points.
اخراج او به دلیل این بود که سه امتیاز کم داشت.
خواستار یا مایل به وارد شدن (به جا یا شغل و غیره) بودن
خواستار یا مایل به خارج شدن (از جا یاشغل و غیره) بودن
بهدلیل فقدان (چیزی)، بهواسطهی نداشتن (چیزی)
نیازمند به (چیزی)، خواستار (چیزی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «want» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/want