شکل جمع:
absencesفقدان، عدم، نبود، نبودن
in the absence of air
در صورت فقدان هوا
absence of trained mechanics
نبود مکانیکهای آموزشدیده
(عدم حضور در یک مکان معمول یا مورد انتظار) غیبت، غیاب، حالت غیاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was fired because of frequent absences.
به دلیل غیبتهای مکرر اخراج شد.
during his absence
در غیاب او
پرتی (حواس)، پریشانی (ذهنی)
absence of mind
عدم حضور ذهن، حواسپرتی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «absence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/absence