فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Insufficiency

American: ˌɪnsəˈfɪʃnsi British: ˌɪnsəˈfɪʃnsi

معنی و نمونه‌جمله

noun

( insufficience ) عدم تکافو، کمی، نارسایی، نابسندگی، عدم کفایت، ناتوانی، عجز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

due to an insufficiency of funds

به خاطر نابسندگی وجوه (بودجه)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insufficiency

  1. noun the condition or fact of being deficient
    Synonyms:
    lack deficiency shortage inadequacy deficit defect scarcity poverty shortfall dearth scantiness scantness paucity inability shortcoming underage incompetency
    Antonyms:
    sufficiency
  1. adjective
    Synonyms:
    insufficient incomplete deficient

ارجاع به لغت insufficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insufficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insufficiency

لغات نزدیک insufficiency

پیشنهاد بهبود معانی