با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Insufficiency

American: ˌɪnsəˈfɪʃnsi British: ˌɪnsəˈfɪʃnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    ( insufficience ) عدم تکافو، کمی، نارسایی، نابسندگی، عدم کفایت، ناتوانی، عجز
    • - due to an insufficiency of funds
    • - به خاطر نابسندگی وجوه (بودجه)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد insufficiency

  1. noun The condition or fact of being deficient
    Synonyms: inadequacy, deficiency, paucity, defect, deficit, dearth, lack, poverty, scantiness, scantness, scarceness, inability, scarcity, shortage, shortcoming, shortfall, underage, incompetency
    Antonyms: sufficiency
  2. adjective
    Synonyms: deficient, incomplete, insufficient

ارجاع به لغت insufficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insufficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insufficiency

لغات نزدیک insufficiency

پیشنهاد بهبود معانی