فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shortfall

ˈʃɔːrtfɒːl ˈʃɔːtfɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable
    (پول و بودجه و غیره) کسری، کمبود، کسر، کم‌داشت
    • - a budget shortfall
    • - کسر بودجه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shortfall

  1. noun deficit; imperfection
    Synonyms: arrears, default, defectiveness, deficiency, flaw, inadequacy, incompleteness, insufficience, insufficiency, in the hole, in the red, lack, loss, red ink, shortage, shortcoming, underage

ارجاع به لغت shortfall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shortfall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shortfall

لغات نزدیک shortfall

پیشنهاد بهبود معانی