شکل جمع:
sufficienciesکفایت، مقدار کافی، بسندگی، کافی بودن
She questioned the sufficiency of his explanation.
او کافی بودن توضیحات او را زیر سوال برد.
The sufficiency of resources ensured the project’s success.
کافی بودن منابع، موفقیت پروژه را تضمین کرد.
شایستگی، قابلیت، لیاقت، صلاحیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They assessed the sufficiency of their skills before taking on the challenge.
آنها قبلاز انجام این چالش، صلاحیت مهارتهای خود را ارزیابی کردند.
His sufficiency in skills made him the ideal candidate.
شایستگی او در مهارتها، او را به کاندیدای ایدهآل تبدیل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sufficiency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sufficiency