امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sufficiency

səˈfɪʃnsi səˈfɪʃnsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sufficiencies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular uncountable formal
کفایت، مقدار کافی، بسندگی، کافی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She questioned the sufficiency of his explanation.
- او کافی بودن توضیحات او را زیر سوال برد.
- The sufficiency of resources ensured the project’s success.
- کافی بودن منابع، موفقیت پروژه را تضمین کرد.
noun uncountable
شایستگی، قابلیت، لیاقت، صلاحیت
- They assessed the sufficiency of their skills before taking on the challenge.
- آن‌ها قبل‌از انجام این چالش، صلاحیت مهارت‌های خود را ارزیابی کردند.
- His sufficiency in skills made him the ideal candidate.
- شایستگی او در مهارت‌ها، او را به کاندیدای ایده‌آل تبدیل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sufficiency

  1. noun An adequate quantity
    Synonyms:
    adequacy enough supply
    Antonyms:
    insufficiency

لغات هم‌خانواده sufficiency

  • noun
    sufficiency

ارجاع به لغت sufficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sufficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sufficiency

لغات نزدیک sufficiency

پیشنهاد بهبود معانی