Deficit

ˈdefɪsɪt ˈdefɪsɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deficits

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C1
کمبود، کسر، کسرعمل، کسر درآمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a budget deficit
- کسر بودجه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deficit

  1. noun shortage of something needed, required
    Synonyms:
    lack deficiency shortage default insufficiency inadequacy shortfall scantiness paucity loss underage arrears dues due bill in the red in hock red ink in the hole dead horse defalcation
    Antonyms:
    enough plenty excess superfluousness

ارجاع به لغت deficit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deficit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deficit

لغات نزدیک deficit

پیشنهاد بهبود معانی