Indigence

ˈɪndɪdʒəns ˈɪndɪdʒəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تنگدستی، نداری، تهیدستی، بی‌چیزی، فقر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indigence

  1. noun A state of extreme poverty or destitution
    Synonyms: need, destitution, penury, want, pauperism, pauperization
  2. noun The condition of being extremely poor
    Synonyms: beggary, destitution, impecuniosity, impecuniousness, impoverishment, need, neediness, pennilessness, penuriousness, penury, poverty, privation, want

ارجاع به لغت indigence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indigence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indigence

لغات نزدیک indigence

پیشنهاد بهبود معانی