با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Famine

ˈfæmɪn ˈfæmɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    famines

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    تنگسالی، قحطی، قحط و غلا، کمیابی، نایابی، خشکسالی
    • - there was such a famine in Damascus ...
    • - چنان خشکسالی شد اندر دمشق ....
    • - famine stricken
    • - قحطی‌زده
    • - a famine of television sets
    • - نایابی دستگاه‌های تلویزیون
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد famine

  1. noun hunger
    Synonyms: dearth, destitution, drought, misery, paucity, poverty, scarcity, starvation, want
    Antonyms: feast, plenty, stores, supply

ارجاع به لغت famine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «famine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/famine

لغات نزدیک famine

پیشنهاد بهبود معانی