با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wanted

ˈwɒːn- / / ˈwɑːn- ˈwɒntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    wants
  • وجه وصفی حال:

    wanting
  • صفت تفضیلی:

    more wanted
  • صفت عالی:

    most wanted

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خواستنی، دوست‌داشتنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She was a much wanted baby.
- اون بچه خیلی دوست داشتنی بود.
adjective
تحت تعقیب
- He's a wanted man.
- او مردی تحت تعقیب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wanted

  1. adjective Desired or wished for or sought
    Synonyms: needed, necessary, desired, in need of, sought-after, cherished, in-demand, requested, asked-for, precious, treasured
    Antonyms: satisfied, fulfilled, unwanted, filled
  2. verb Have need of
    Synonyms: required, lacked, desired, needed, wished, thirsted, sought, preferred, necessitated, missed, hungered, demanded, craved, chosen, aspired
    Antonyms: have
  3. verb Feel or have a desire for; want strongly
    Synonyms: desired, willed, craved, pleased, ached, liked, fancied, aspired, chosen, required, wished
    Antonyms: hated, disliked, despised
  4. verb To have a strong longing for
    Synonyms: honed, yearned, wished, pined, panted, longed, hankered, desired, ached
  5. verb To have a strong feeling to have (something); wish (to possess or do something); desire greatly:
    Synonyms: desired

لغات هم‌خانواده wanted

  • noun
    want
  • adjective
    wanted
  • verb - transitive
    want

ارجاع به لغت wanted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wanted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wanted

لغات نزدیک wanted

پیشنهاد بهبود معانی