گذشتهی ساده:
disgustedشکل سوم:
disgustedسومشخص مفرد:
disgustsوجه وصفی حال:
disgustingشکل جمع:
disgustsتنفر، نفرت، بیزاری، انزجار
Their cruelty excited our disgust.
سنگدلی آنان انزجار ما را برانگیخت.
Joan looked at him with disgust.
جان به او با تنفر نگاه کرد.
He could not tolerate the smell of garlic without a feeling of disgust.
بدون احساس بیزاری نمیتوانست بوی سیر را تحمل کند.
بیزار کردن، متنفر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Your answers disgust me.
پاسخهای شما مرا بیزار میکند.
Her behavior at the party disgusted me.
رفتار او در مهمانی مرا منزجر کرد.
Food that is too oily disgusts one easily.
غذای خیلی چرب آدم را زود زده میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disgust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disgust