پرخوردن، زیادهروی، امتلا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a surfeit of compliments
افراط در تعارف
a surfeit of fatty foods
زیادهروی در غذاهای پرچربی
He surfeited himself with food and drink.
با خوراکی و نوشیدنی خودش را اشباع کرد.
young men who are surfeited with pleasure
مردان جوانی که لذت زیاد آنها را وازده است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «surfeit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surfeit