فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Surfing

ˈsɜrːfɪŋ ˈsɜːfɪŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2

ورزش موج‌سواری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

Surfing is a popular water sport among many people.

موج‌سواری ورزش آبی محبوبی در میان بسیاری از افراد است.

The waves were perfect for surfing today.

امروز موج‌ها برای موج‌سواری عالی بودند.

noun uncountable

گشت‌وگذار (در اینترنت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

My favorite activity is surfing the net.

فعالیت محبوب من گشت‌وگذار در اینترنت است.

He spent hours surfing various websites.

او ساعت‌ها به گشت‌وگذار در وب‌سایت‌های مختلف پرداخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد surfing

  1. noun the sport of riding a surfboard toward the shore on the crest of a wave
    Synonyms:
    surfboarding surfriding

ارجاع به لغت surfing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «surfing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surfing

لغات نزدیک surfing

پیشنهاد بهبود معانی