امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overflow

ˌoʊvərˈfloʊ ˌoʊvərˈfloʊ ˌəʊvəˈfləʊ ˌəʊvəˈfləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    overflowed
  • شکل سوم:

    overflowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    overflows
  • وجه وصفی حال:

    overflowing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb C2
سرشار شدن یا کردن لبریز شدن، طغیان کردن، طغیان،سیل، اضافی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun verb - transitive verb - intransitive adverb
سرریز
- The milk boiled and started to overflow.
- شیر جوشید و شروع کرد به سر رفتن.
- The river overflowed and water covered the farms.
- روخانه طغیان کرد و آب مزارع را فرا گرفت.
- overflowing with optimism
- سرشار از خوش‌بینی
- (Wordsworth) an overflow of powerful feelings recollected in tranquility.
- سرشاری احساسات نیرومند که در هنگام آرامش به‌دلیل خطور می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overflow

  1. noun flood, inundation
    Synonyms: advance, cataclysm, cataract, congestion, deluge, discharge, encroachment, enforcement, engorgement, excess, exuberance, flash flood, flooding, infringement, niagara, overabundance, overcrowding, overkill, overmuch, overproduction, plethora, pour, propulsion, push, redundancy, spate, spill, spillover, submergence, submersion, superfluity, surfeit, surplus, torrent
  2. verb pour out, flood
    Synonyms: brim, bubble over, cascade, cover, deluge, discharge, drain, drown, engulf, fall over, gush, inundate, irrupt, issue, jet, leak, overbrim, overrun, overtop, pour, run over, rush, shed, shower, slop, slosh, soak, spill, spill over, spout, spray, spurt, squirt, submerge, surge, swamp, water, wave, well, well over, wet, whelm

ارجاع به لغت overflow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overflow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overflow

لغات نزدیک overflow

پیشنهاد بهبود معانی