گذشتهی ساده:
overflowedشکل سوم:
overflowedسومشخص مفرد:
overflowsوجه وصفی حال:
overflowingسرشار شدن یا کردن لبریز شدن، طغیان کردن، طغیان،سیل، اضافی
سرریز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The milk boiled and started to overflow.
شیر جوشید و شروع کرد به سر رفتن.
The river overflowed and water covered the farms.
روخانه طغیان کرد و آب مزارع را فرا گرفت.
overflowing with optimism
سرشار از خوشبینی
(Wordsworth) an overflow of powerful feelings recollected in tranquility.
سرشاری احساسات نیرومند که در هنگام آرامش بهدلیل خطور میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overflow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overflow