آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Irrupt

معنی irrupt | جمله با irrupt

verb - intransitive

فوران کردن، آتش‌فشان کردن، ناگهان ایجاد شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Soldiers irrupted into the house.

سربازان به داخل خانه هجوم آوردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد irrupt

  1. verb increase rapidly and in an uncontrolled manner
    Synonyms:
  1. verb enter uninvited
    Synonyms:

ارجاع به لغت irrupt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irrupt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irrupt

لغات نزدیک irrupt

پیشنهاد بهبود معانی