فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flare

fler fleə

گذشته‌ی ساده:

flared

شکل سوم:

flared

سوم‌شخص مفرد:

flares

وجه وصفی حال:

flaring

شکل جمع:

flares

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

روشنایی خیره‌کننده و نامنظم، زبانه‌کشی، شعله‌زنی، شعله، چراغ یا نشان دریایی، نمایش، خود‌نمایی، با شعله نامنظم سوختن، از جا در رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

When I stirred the fire, it flared.

آتش را که هم زدم، زبانه کشید.

Suddenly she flared out at her husband.

ناگهان به شوهرش پرید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A peacock flares its feathers.

طاووس پرهای خود را گسترده می‌کند.

The skirt flares at the hem.

دامن هرچه پایین‌تر می‌رود، گشادتر می‌شود.

The enemy used flares to light up the battle- ground.

دشمن برای روشن کردن میدان جنگ فروزه به‌کار برد.

The breeze flared the candle.

نسیم شعله‌ی شمع را به لرزه آورد.

the sudden flare of torches in the darkness

شعله‌ی ناگهانی مشعل‌ها در تاریکی

She flared up the sight of him.

به محض دیدن او از کوره در رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flare

  1. verb erupt, blow
    Synonyms:
    explode burst go off break out blow flash dart shoot blaze burn fire up burn up boil over lose control fume rant seethe glare glow dazzle shimmer flicker flutter waver
  1. verb spread
    Synonyms:
    widen broaden grow splay

ارجاع به لغت flare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flare

لغات نزدیک flare

پیشنهاد بهبود معانی