امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Break Out

ˈbreɪkˈaʊt breɪkaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
ناگهان آغاز کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
phrasal verb
(از روی اجبار یا مخالفت) فرار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break out

  1. verb happen, emerge
    Synonyms: appear, arise, begin, burst forth, commence, erupt, explode, occur, set in, spring up, start
  2. verb escape
    Synonyms: abscond, bolt, break loose, burst out, bust out, depart, flee, get free, leave

ارجاع به لغت break out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-out

لغات نزدیک break out

پیشنهاد بهبود معانی