با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bust Out

bʌst aʊt bʌst aʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb informal
    شروع کردن (ناگهانی)
    • - They decided to bust out their own business.
    • - آن‌ها تصمیم گرفتند کسب‌وکار خود را شروع کنند.
    • - When the music started playing, the crowd couldn't resist and began to bust out their best dance moves.
    • - وقتی موسیقی شروع به پخش کرد، جمعیت نتوانستند مقاومت کنند و شروع به انجام بهترین حرکات رقص خود کردند.
  • phrasal verb informal
    دررفتن، فرار کردن (از زندان)
    • - He managed to bust out of prison by digging a tunnel under the walls.
    • - او با حفر تونلی در زیر دیوارها توانست از زندان فرار کند.
    • - The prisoner was able to bust out of his cell.
    • - زندانی توانست از سلول خود دربرود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت bust out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bust out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bust-out

لغات نزدیک bust out

پیشنهاد بهبود معانی