Erupt

ɪˈrʌpt ɪˈrʌpt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    erupted
  • شکل سوم:

    erupted
  • سوم‌شخص مفرد:

    erupts
  • وجه وصفی حال:

    erupting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb C2
جوانه زدن، درآمدن، درآوردن، منفجرشدن، فوران کردن، جوش درآوردن، فشاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- When did this volcano first erupt?
- این کوه آتشفشان اولین‌بار کی فوران کرد؟
- Suddenly, hot steam began to erupt.
- ناگهان بخار داغ شروع به برونفشانی کرد (بیرون زد).
- A big riot erupted.
- شورش بزرگی بروز کرد.
- A new leader erupted on the scene.
- رهبر جدیدی به صحنه آمد.
- Suddenly, pimples erupted all over the child's body.
- ناگهان تمام بدن کودک کورک زد.
- Shouting men erupted into the square.
- مردانی که داد و فریاد می‌کردند، توی میدان ریختند.
- When a child's teeth begin to erupt.
- هنگامی که دندان‌های بچه شروع به درآمدن می‌کنند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد erupt

  1. verb give forth, eject with force
    Synonyms:
    emit discharge eject with force throw off cast out vent spit spew vomit jet gush spout pour forth hurl burst explode detonate blow up go off rupture break out flare up touch off appear boil extravasate eruct belch spurt

ارجاع به لغت erupt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «erupt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/erupt

لغات نزدیک erupt

پیشنهاد بهبود معانی