گذشتهی ساده:
detonatedشکل سوم:
detonatedسومشخص مفرد:
detonatesوجه وصفی حال:
detonatingبا صدا ترکیدن، منفجر شدن، ترکانیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These bombs are detonated by radio waves.
این بمبها توسط امواج رادیویی منفجر میشوند.
One of the grenades failed to detonate.
یکی از نارنجکها نترکید.
The detonation shook windowpanes.
صدای انفجار شیشهها را لرزاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «detonate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detonate