آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Burst

    bɜːrst bɜːst

    گذشته‌ی ساده:

    burst

    شکل سوم:

    burst

    سوم‌شخص مفرد:

    bursts

    وجه وصفی حال:

    bursting

    شکل جمع:

    bursts

    معنی burst | جمله با burst

    verb - intransitive B2

    قطع شدن، ترکیدن، از هم پاشیدن، شکفتن، منفجر شدن

    The balloon burst.

    بادکنک ترکید.

    The tire burst.

    لاستیک پنجر شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A hand grenade was thrown but did not burst.

    نارنجک پرتاب شد؛ ولی منفجر نشد.

    Firecrackers were bursting all around us.

    ترقه‌ها در اطرافمان می‌ترکیدند.

    The pain will ease when the abscess bursts.

    وقتی که سر دمل باز شود درد فروکش خواهد کرد.

    She burst into tears.

    زد زیر گریه.

    The airplane crashed and its wing burst apart.

    هواپیما به زمین خورد (سقوط کرد) و بالش متلاشی شد.

    verb - transitive

    منفجر کردن، قطع کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun countable

    انفجار

    a great burst of thunder

    غرش عظیم رعد

    a burst of machine gun fire

    رگبار تیراندازی با مسلسل

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a burst of laughter

    رگباری از خنده

    a burst of activity

    یک سلسله فعالیت شدید

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد burst

    1. noun blow-up, blast
      Synonyms:
      explosion blast eruption outbreak discharge break split crack flare fit rush surge torrent gush spurt gust bang blow-up barrage bombardment cannonade fusillade volley round salvo shower spate breach access sally blowout rupture outpouring
    1. verb blow up, break out
      Synonyms:
      explode break blow erupt discharge detonate pop split rupture puncture fracture shatter tear apart pierce crack fragment splinter fly open rush run spout gush forth disintegrate rend asunder prick barge

    Phrasal verbs

    burst apart

    تکه پاره شدن، از هم پاشیدن

    burst into

    وارد شدن، داخل شدن (سراسیمه یا با شتاب)

    burst out

    ناگهان آغاز کردن (به خنده و گریه و غیره)، زدن زیر (خنده و غیره)

    Collocations

    burst open

    ناگهان و با فشار گشودن یا گشوده شدن، غفلتا و با شدت باز کردن یا شدن

    Idioms

    bursting at the seams

    کاملاً پر، پر از آدم، پرمشغله، اشباع‌شده

    burst into view

    (غفلتاً) ظاهر شدن

    سوال‌های رایج burst

    گذشته‌ی ساده burst چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده burst در زبان انگلیسی burst است.

    شکل سوم burst چی میشه؟

    شکل سوم burst در زبان انگلیسی burst است.

    شکل جمع burst چی میشه؟

    شکل جمع burst در زبان انگلیسی bursts است.

    وجه وصفی حال burst چی میشه؟

    وجه وصفی حال burst در زبان انگلیسی bursting است.

    سوم‌شخص مفرد burst چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد burst در زبان انگلیسی bursts است.

    ارجاع به لغت burst

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «burst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/burst

    لغات نزدیک burst

    • - bursiform
    • - bursitis
    • - burst
    • - burst apart
    • - burst error
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.