فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Outpouring

ˈaʊtpɔːrɪŋ ˈaʊtpɔːrɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    بیرون ریزش، بیرون ریز
    • - The outpouring of lava buried the village.
    • - فوران گدازه‌های آتشفشانی دهکده را مدفون کرد.
    • - a steady outpouring of research work
    • - فوران مداوم آثار پژوهشی
    • - an outpouring of sympathy for the old widow
    • - سیل همدردی با بیوه‌زن پیر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد outpouring

  1. noun outflow
    Synonyms: cascade, deluge, discharge, effluence, effusion, flood, flow, gush, issue, jet, leakage, outburst, rush, spurt, stream, torrent

ارجاع به لغت outpouring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outpouring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outpouring

لغات نزدیک outpouring

پیشنهاد بهبود معانی