آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ شهریور ۱۴۰۴

    Flood

    flʌd flʌd

    گذشته‌ی ساده:

    flooded

    شکل سوم:

    flooded

    سوم‌شخص مفرد:

    floods

    وجه وصفی حال:

    flooding

    شکل جمع:

    floods

    معنی flood | جمله با flood

    verb - intransitive verb - transitive B1

    سیل آمدن، طغیان کردن، سیل‌زده کردن، پر از آب شدن، زیر آب رفتن، غرق شدن، سرازیر شدن، بالا آمدن (آب)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    My basement is flooded.

    زیرزمین (خانه‌ی) من زیر آب رفته است.

    The river is flooding.

    رودخانه درحال طغیان کردن است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Rain water flooded the city.

    آب باران شهر را زیر آب برد.

    verb - intransitive verb - transitive

    پر شدن (با مقدار یا حجم زیاد)، سیل‌وار ریختن، هجوم آوردن، فراگرفتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Music flooded the room.

    موسیقی اتاق را فراگرفت.

    to flood the carburetor

    پر شدن کاربوراتور

    noun countable uncountable

    آب‌و‌هوا سیل، تندآب

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

    مشاهده

    Heavy rains caused a flood in Ghamsar.

    باران‌های سنگین در قمصر سیل ایجاد کرد.

    The flood destroyed many homes.

    سیل خانه‌های بسیاری را ویران کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    flood water

    سیلاب

    noun countable

    مقدار زیاد، حجم زیاد، سیلی از

    The flood of questions from reporters overwhelmed the politician.

    حجم زیادی از سوالات خبرنگاران این سیاست‌مدار را دستپاچه کرد.

    a flood of words

    سیلی از واژه‌ها

    noun

    تاریخ (با حرف بزرگ) طوفان نوح

    According to biblical accounts, God sent a Flood as punishment for humanity's sins.

    براساس حکایات کتاب مقدس، خداوند طوفان نوح را به‌عنوان مجازات گناهان بشر فرستاد.

    The inhabitants of Earth had no choice but to seek refuge from the disastrous Flood in Noah's ark.

    زمینیان چاره‌ای جز پناه بردن از طوفان خطرناک در کشتی نوح نداشتند.

    noun countable

    نورافکن

    We need to install additional floodlights in the backyard for better security.

    برای امنیت بهتر باید نورافکن‌های اضافی در حیاط‌خلوت نصب کنیم.

    The bright floodlights on the stage made the performers shine even more brightly.

    نورافکن‌های روشن روی صحنه باعث درخشش بیشتر اجراکنندگان شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flood

    1. noun overwhelming flow, quantity
      Synonyms:
      flow rush stream surge deluge overflow abundance plenty excess profusion torrent wave spate current outpouring inundation multitude superabundance glut surplus tide freshet downpour drift cataract niagara alluvion bounty drencher flux tsunami outgushing bore eager superfluity
    1. verb inundate or submerge
      Synonyms:
      overwhelm deluge engulf drown saturate immerse submerge overflow fill glut oversupply sweep swarm surge pour over rush gush brim over choke swamp whelm

    Collocations

    the flood

    (انجیل) طوفان نوح

    سوال‌های رایج flood

    گذشته‌ی ساده flood چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده flood در زبان انگلیسی flooded است.

    شکل سوم flood چی میشه؟

    شکل سوم flood در زبان انگلیسی flooded است.

    شکل جمع flood چی میشه؟

    شکل جمع flood در زبان انگلیسی floods است.

    وجه وصفی حال flood چی میشه؟

    وجه وصفی حال flood در زبان انگلیسی flooding است.

    سوم‌شخص مفرد flood چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد flood در زبان انگلیسی floods است.

    ارجاع به لغت flood

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flood

    لغات نزدیک flood

    • - flogging
    • - flokati
    • - flood
    • - flood control
    • - flood of tears
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.