آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ بهمن ۱۴۰۲

    Barge

    bɑːrdʒ bɑːdʒ

    گذشته‌ی ساده:

    barged

    شکل سوم:

    barged

    سوم‌شخص مفرد:

    barges

    وجه وصفی حال:

    barging

    شکل جمع:

    barges

    معنی barge | جمله با barge

    verb - intransitive verb - transitive

    با تنه راه خود را باز کردن، تنه زدن، هل دادن

    He barged into the room and interrupted our talk.

    با تنه راه خود به اتاق را باز کرد و صحبت ما را قطع کرد.

    It is hard to shop in the bazaar because the people keep barging into you.

    خرید در بازار سخت است؛ چون مردم مرتب به آدم تنه می‌زنند.

    noun countable

    دوبه، بارج (نوعی قایق جادار معمولاً با کف مسطح که عمدتاً برای حمل‌ونقل کالا در آبراه‌های داخلی استفاده می‌شود و معمولاً با یدک‌کش به حرکت در می‌آید)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The workers unloaded the heavy machinery from the barge.

    کارگران ماشین‌آلات سنگین را از دوبه تخلیه کردند.

    The barge was filled with sand and gravel for a construction project.

    برای پروژه‌ی ساختمانی بارج با شن و ماسه پر شد.

    noun countable

    قایق فرماندهی

    The flag officer stood proudly on the barge.

    دریاسالار با افتخار روی قایق فرماندهی ایستاده بود.

    The flag officer stepped onto the barge.

    دریاسالار وارد قایق فرماندهی شد.

    noun countable

    قایق تفریحی، قایق تشریفاتی

    We rented a barge for a relaxing weekend getaway.

    برای استراحت آخر هفته قایق تفریحی را اجاره کردیم.

    The barge Cleopatra sat on was of gold.

    قایق تفریحی‌ای که کلئوپاترا بر آن سوار بود از طلای مزین ساخته شده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We enjoyed a sunset cruise on the barge.

    از گشت‌وگذار در غروب آفتاب روی قایق تشریفاتی لذت بردیم.

    verb - transitive

    با قایق حمل کردن

    Ammunitions were barged up the river.

    مهمات توسط قایق به بالای رودخانه حمل می‌شد.

    We need to barge the equipment to the construction site.

    باید تجهیزات را با قایق به محل ساخت‌وساز حمل کنیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد barge

    1. noun large work boat
      Synonyms:
      boat ship lighter flatboat scow canal boat raft ark dory

    Phrasal verbs

    barge in

    در نزده وارد شدن، سر خود را پایین انداختن و داخل رفتن، مزاحم شدن، سرزده رفتن

    سوال‌های رایج barge

    گذشته‌ی ساده barge چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده barge در زبان انگلیسی barged است.

    شکل سوم barge چی میشه؟

    شکل سوم barge در زبان انگلیسی barged است.

    شکل جمع barge چی میشه؟

    شکل جمع barge در زبان انگلیسی barges است.

    وجه وصفی حال barge چی میشه؟

    وجه وصفی حال barge در زبان انگلیسی barging است.

    سوم‌شخص مفرد barge چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد barge در زبان انگلیسی barges است.

    ارجاع به لغت barge

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «barge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barge

    لغات نزدیک barge

    • - bargaining
    • - bargaining chip
    • - barge
    • - barge couple
    • - barge course
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.