با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Barge

bɑːrdʒ bɑːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    barged
  • شکل سوم:

    barged
  • سوم شخص مفرد:

    barges
  • وجه وصفی حال:

    barging
  • شکل جمع:

    barges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    با تنه راه خود را باز کردن، تنه زدن، هل دادن
    • - He barged into the room and interrupted our talk.
    • - با تنه راه خود به اتاق را باز کرد و صحبت ما را قطع کرد.
    • - It is hard to shop in the bazaar because the people keep barging into you.
    • - خرید در بازار سخت است؛ چون مردم مرتب به آدم تنه می‌زنند.
  • noun countable
    دوبه، بارج (نوعی قایق جادار معمولاً با کف مسطح که عمدتاً برای حمل‌ونقل کالا در آبراه‌های داخلی استفاده می‌شود و معمولاً با یدک‌کش به حرکت در می‌آید)
    • - The workers unloaded the heavy machinery from the barge.
    • - کارگران ماشین‌آلات سنگین را از دوبه تخلیه کردند.
    • - The barge was filled with sand and gravel for a construction project.
    • - برای پروژه‌ی ساختمانی بارج با شن و ماسه پر شد.
  • noun countable
    قایق فرماندهی
    • - The flag officer stood proudly on the barge.
    • - دریاسالار با افتخار روی قایق فرماندهی ایستاده بود.
    • - The flag officer stepped onto the barge.
    • - دریاسالار وارد قایق فرماندهی شد.
  • noun countable
    قایق تفریحی، قایق تشریفاتی
    • - We rented a barge for a relaxing weekend getaway.
    • - برای استراحت آخر هفته قایق تفریحی را اجاره کردیم.
    • - The barge Cleopatra sat on was of gold.
    • - قایق تفریحی‌ای که کلئوپاترا بر آن سوار بود از طلای مزین ساخته شده بود.
    • - We enjoyed a sunset cruise on the barge.
    • - از گشت‌وگذار در غروب آفتاب روی قایق تشریفاتی لذت بردیم.
  • verb - transitive
    با قایق حمل کردن
    • - Ammunitions were barged up the river.
    • - مهمات توسط قایق به بالای رودخانه حمل می‌شد.
    • - We need to barge the equipment to the construction site.
    • - باید تجهیزات را با قایق به محل ساخت‌وساز حمل کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد barge

  1. noun large work boat
    Synonyms: ark, canal boat, dory, flatboat, freight ship, lighter, raft, scow

Phrasal verbs

  • barge in

    در نزده وارد شدن، سر خود را پایین انداختن و داخل رفتن، مزاحم شدن، سرزده رفتن

ارجاع به لغت barge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/barge

لغات نزدیک barge

پیشنهاد بهبود معانی