با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Raft

ræft rɑːft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rafts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    قایق چوبی، قایق الواری
    • - The raft floated effortlessly down the river.
    • - قایق چوبی به راحتی در رودخانه حرکت می‌کرد.
    • - The children built a small raft with sticks they found in the forest.
    • - بچه‌ها با چوب‌هایی که در جنگل پیدا کرده بودند، یک قایق چوبی کوچک ساختند.
  • noun countable
    قایق بادی، قایق لاستیکی
    • - We rented a raft to explore the calm waters of the lake.
    • - ما یک قایق بادی اجاره کردیم تا در آب‌های آرام دریاچه بگردیم.
    • - The fishermen anchored their raft in the middle of the river.
    • - ماهیگیرها قایق بادی‌شان را میان رودخانه انداختند.
  • noun countable informal
    مقدار زیاد، تعداد زیاد، یک عالمه
    • - a whole raft of new projects
    • - یک عالمه پروژه‌ی جدید
    • - The company hired a raft of new employees to handle the increased workload.
    • - شرکت تعداد زیادی نیروی جدید استخدام کرد تا حجم کاری افزایش‌یافته را اداره کنند.
  • verb - transitive
    با قایق فرستادن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد raft

  1. noun (often followed by `of') a large number or amount or extent
    Synonyms: barge, float, catamaran, pontoon, heap, flatboat, (slang) lot, lighter, life-raft, batch, collection, deal, flock, swimming raft, good deal, craft, great-deal, hatful, rubber raft, lot, mass, balsa, mess, mickle, mat, mint, mountain, muckle, multitude, passel, peck, pile, plenty, pot, transport, quite-a-little, sight, slew, spate, stack, tidy sum, wad

ارجاع به لغت raft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raft

لغات نزدیک raft

پیشنهاد بهبود معانی