گذشتهی ساده:
floatedشکل سوم:
floatedسومشخص مفرد:
floatsوجه وصفی حال:
floatingشکل جمع:
floatsشناور شدن، روی آب ایستادن، شناور بودن
Wood floats on water.
چوب روی آب شناور میماند.
Bodies were floating down the river.
اجساد در رودخانه شناور بودند.
I can float for hours on quiet water.
من میتوانم مردهوار ساعتها روی آب ساکن بمانم.
Leaves were floating down from the trees.
برگها از درختان آویزان بودند.
Strange thoughts were floating through my mind.
افکار عجیبوغریبی به ذهنم خطور میکرد.
اقتصاد شناور ساختن، منتشر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to float a bond issue
یکسری اوراق قرضه منتشر کردن
سوهان زدن
جسم شناور بر روی آب
float chamber
(در کاربوراتور) پیالهی شناور
سوهان پهن
بستنی مخلوط با شربت و غیره
an orange juice float
فلوت آب پرتقال
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «float» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/float