فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Float

floʊt fləʊt

گذشته‌ی ساده:

floated

شکل سوم:

floated

سوم‌شخص مفرد:

floats

وجه وصفی حال:

floating

شکل جمع:

floats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1

شناور شدن، روی آب ایستادن، شناور بودن

Wood floats on water.

چوب روی آب شناور می‌ماند.

Bodies were floating down the river.

اجساد در رودخانه شناور بودند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I can float for hours on quiet water.

من می‌توانم مرده‌وار ساعت‌ها روی آب ساکن بمانم.

Leaves were floating down from the trees.

برگ‌ها از درختان آویزان بودند.

Strange thoughts were floating through my mind.

افکار عجیب‌و‌غریبی به ذهنم خطور می‌کرد.

verb - transitive

اقتصاد شناور ساختن، منتشر کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

to float a bond issue

یک‌سری اوراق قرضه منتشر کردن

verb - transitive

سوهان زدن

noun

جسم شناور بر روی آب

float chamber

(در کاربوراتور) پیاله‌ی شناور

noun

سوهان پهن

noun

بستنی مخلوط با شربت و غیره

an orange juice float

فلوت آب پرتقال

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد float

  1. verb lie on the surface
    Synonyms:
    drift swim rest on water stay afloat ride skim glide slide slip along move gently wash bob be buoyant hang waft poise smooth along hover
    Antonyms:
    sink drown

ارجاع به لغت float

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «float» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/float

لغات نزدیک float

پیشنهاد بهبود معانی