گذشتهی ساده:
washedشکل سوم:
washedسومشخص مفرد:
washesوجه وصفی حال:
washingشکل جمع:
washesشستن، شستشو دادن، پاک کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
to wash clothes
رخت شستن
She washed her hands.
دستان خود را شست.
Washing dishes was not easy.
شستن ظرفها آسان نبود.
Washing cars in the street is forbidden.
شستن اتومبیل در خیابان ممنوع است.
to wash the wound with water
زخم را با آب شستشو دادن
The flood washed away five houses.
سیل پنج خانه را برد.
This cloth doesn't wash well.
این پارچه خوب شسته نمیشود.
Heavy rains washed away the topsoil.
باران سنگین رو خاک را شست و برد.
My sins are now washed away.
اکنون گناهان من بخشوده شدهاند.
لباسهای شستنی
She put the wash in a basket.
او رختهای شستنی را در سبد گذاشت.
شستنی
a wash dress
پیراهن شستنی
شستن و با خود بردن، زدودن
شستشو کردن، کثافات را پاک کردن
(انگلیس- عامیانه) متوجه (چیزی) نشدن
شستن
درحال شسته شدن بودن، هنوز خیس بودن
(عامیانه) 1- دیر یا زود معلوم شدن 2- خود به خود معین یا حل شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wash