فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ablution

əˈbluːʃn̩ əˈbluːʃn̩

شکل جمع:

ablutions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal

دین غسل، طهارت، وضو، شست‌وشوی مذهبی

The monk performed his daily ablution in the river.

راهب غسل روزانه‌ی خود را در رودخانه انجام می‌داد.

The ablution is an important part of many religious ceremonies.

طهارت یکی از بخش‌های مهم بسیاری از رسوم مذهبی است.

noun plural formal

شست‌وشو، تطهیر، استحمام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She felt refreshed after her morning ablution.

بعداز استحمام صبحگاهی احساس شادابی کرد.

She took her ablutions seriously, spending extra time on her skincare routine.

او شست‌وشوی خود را جدی گرفت و زمان بیشتری را صرف مراقبت از پوست خود کرد.

noun plural

انگلیسی بریتانیایی سرویس حمام و توالت (در پایگاه نظامی)

The soldiers lined up outside the ablution to take their morning showers.

سربازها بیرون سرویس حمام و توالت صف کشیدند تا دوش صبحگاهی بگیرند.

The general inspected the ablution facilities and was pleased with their condition.

سرلشکر از سرویس‌های حمام و توالت بازدید کرد و از وضعیت آن‌ها راضی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ablution

  1. noun washing
    Synonyms:
    bath shower washing cleansing lavation purification decontamination

ارجاع به لغت ablution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ablution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ablution

لغات نزدیک ablution

پیشنهاد بهبود معانی