شکل جمع:
ablutionsدین غسل، طهارت، وضو، شستوشوی مذهبی
The monk performed his daily ablution in the river.
راهب غسل روزانهی خود را در رودخانه انجام میداد.
The ablution is an important part of many religious ceremonies.
طهارت یکی از بخشهای مهم بسیاری از رسوم مذهبی است.
شستوشو، تطهیر، استحمام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She felt refreshed after her morning ablution.
بعداز استحمام صبحگاهی احساس شادابی کرد.
She took her ablutions seriously, spending extra time on her skincare routine.
او شستوشوی خود را جدی گرفت و زمان بیشتری را صرف مراقبت از پوست خود کرد.
انگلیسی بریتانیایی سرویس حمام و توالت (در پایگاه نظامی)
The soldiers lined up outside the ablution to take their morning showers.
سربازها بیرون سرویس حمام و توالت صف کشیدند تا دوش صبحگاهی بگیرند.
The general inspected the ablution facilities and was pleased with their condition.
سرلشکر از سرویسهای حمام و توالت بازدید کرد و از وضعیت آنها راضی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ablution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ablution