آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ اسفند ۱۴۰۳

    Shower

    ʃaʊr ʃaʊə

    گذشته‌ی ساده:

    showered

    شکل سوم:

    showered

    سوم‌شخص مفرد:

    showers

    وجه وصفی حال:

    showering

    شکل جمع:

    showers

    معنی shower | جمله با shower

    noun countable A1

    دوش حمام

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    The shower head in my bathroom needs to be replaced.

    سر دوش حمام من نیاز به تعویض دارد.

    He installed a new shower with multiple settings for different water pressure.

    او دوش جدیدی با تنظیمات متنوع برای فشار آب مختلف نصب کرد.

    noun countable A1

    دوش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Julie takes two showers each day.

    جولی در روز دو بار دوش می‌گیرد.

    After my workout, a cold shower feels refreshing.

    بعداز تمرین، دوش سرد حس خوبی دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    having a cold shower

    دوش سرد گرفتن

    noun countable A1

    حمام

    I forgot my shampoo in the shower.

    من شامپویم را در حمام فراموش کرده‌ام.

    Can you hand me the soap from the shower?

    می‌توانی صابون را از حمام به من بدهی؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The shower has a nice glass door.

    حمام، در شیشه‌ای زیبایی دارد.

    noun countable B1

    آب‌و‌هوا رگبار، بارش (برف یا یاران به‌مدت کوتاه)، سیل

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

    مشاهده

    Showers are more common in spring.

    رگبار در بهار بیشتر است.

    The weather report warns of wintry showers in the mountains.

    گزارش آب‌وهوا هشدار می‌دهد که در کوه‌ها بارش‌های زمستانی وجود خواهد داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    After the shower, the air felt fresh and clean.

    بعداز بارش باران، هوا تازه و تمیز به نظر می‌رسید.

    rain shower

    باران تند

    snow shower

    برف شدید، بوران

    a shower of compliments

    سیلی از تعریف

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی جشن زایمان، جشن ازدواج (برای عروس یا مادر قبل‌از عروسی یا زایمان که به آن‌ها کادو داده می‌شود)

    We are organizing a baby shower for Sara next week.

    ما هفته‌ی آینده برای سارا جشن زایمان برگزار می‌کنیم.

    I bought the cutest baby clothes for my sister’s baby shower.

    من بامزه‌ترین لباس‌های نوزاد را برای جشن زایمان خواهرم خریدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Her friends threw a surprise bridal shower for her.

    دوستانش برای او جشن ازدواج سورپرایزی برگزار کردند.

    verb - intransitive verb - transitive

    باریدن، ریختن

    It showered for two full hours.

    دو ساعت تمام رگبار باران ادامه داشت.

    The artist showered his canvas with vibrant colors, creating a stunning masterpiece.

    هنرمند رنگ‌های زنده را روی بوم خود ریخت و اثر هنری خیره‌کننده‌ای خلق کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The kids showered the birthday boy with gifts.

    کودکان، پسری که تولدش بود را هدیه‌باران کردند.

    The leaves showered down from the trees in the autumn breeze.

    برگ‌ها در نسیم پاییزی از درختان به زمین ریختند.

    verb - intransitive B2

    دوش گرفتن

    David showers and shaves every morning.

    داوود هر روز دوش می‌گیرد و ریش می‌تراشد.

    She likes to shower before going to bed.

    او دوست دارد قبل‌از خواب دوش بگیرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shower

    1. noun water falling in drops
      Synonyms:
      drizzle barrage bombardment burst mist cannonade fusillade cascade shower bath hail salvo rainfall storm volley
    1. verb to direct a barrage at
      Synonyms:
      barrage bombard lavish bath bathe bestow cannonade shower down cloudburst deluge drizzle fusillade party pour rain salvo scatter pepper spray sprinkle storm volley wash
    1. noun act of cleansing the body
      Synonyms:
      bathing washing sponging
    1. verb to give in great abundance
      Synonyms:
      heap lavish rain
    1. noun an enclosure for showering
      Synonyms:
      bath showerstall shower-room
    1. noun precipitation
      Synonyms:
      rain storm downpour rainstorm drizzle hail sleet flood deluge thunderstorm cloudburst
    1. verb rain
      Synonyms:
      fall drizzle pour sprinkle downpour storm patter hail mist spray sleet drench come down in buckets
    1. verb lavish
      Synonyms:
      give be generous pamper deluge

    Phrasal verbs

    shower with

    به‌وفور بخشیدن، اهدا کردن

    Collocations

    quick shower

    دوش سریع

    سوال‌های رایج shower

    گذشته‌ی ساده shower چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده shower در زبان انگلیسی showered است.

    شکل سوم shower چی میشه؟

    شکل سوم shower در زبان انگلیسی showered است.

    شکل جمع shower چی میشه؟

    شکل جمع shower در زبان انگلیسی showers است.

    وجه وصفی حال shower چی میشه؟

    وجه وصفی حال shower در زبان انگلیسی showering است.

    سوم‌شخص مفرد shower چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد shower در زبان انگلیسی showers است.

    ارجاع به لغت shower

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shower» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shower

    لغات نزدیک shower

    • - showdown
    • - showed
    • - shower
    • - shower bath
    • - shower gel
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.