فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bathe

beɪð beɪð beɪð

گذشته‌ی ساده:

bathed

شکل سوم:

bathed

سوم‌شخص مفرد:

bathes

وجه وصفی حال:

bathing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

شستشوکردن، استحمام کردن، شستشو، آب‌تنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I bathed before breakfast.

پیش از صبحانه استحمام کردم.

It is dangerous to bathe in this part of the sea.

آب‌تنی در این قسمت دریا خطرناک است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to bathe a wound in a liquid

با محلولی زخم را شستشو دادن

Sweat bathed his brow.

عرق بر جبین او نشسته بود.

The trees were bathed in moonlight.

درختان غرق در نور ماه بودند.

She was bathed in the love and affection of the family.

عشق و محبت فامیل وجودش را فرا گرفته بود.

In the afternoon, he went for a bathe.

بعدازظهر رفت شنا.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bathe

  1. verb wash with water and, usually, soap
    Synonyms:
    wash clean water wet rinse soak shower scrub bath sponge immerse submerge dip douse flood cleanse moisten imbue suffuse steep tub soap hose imbathe dunk scour
    Antonyms:
    dirty

ارجاع به لغت bathe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bathe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bathe

لغات نزدیک bathe

پیشنهاد بهبود معانی