گذشتهی ساده:
bathedشکل سوم:
bathedسومشخص مفرد:
bathesوجه وصفی حال:
bathingشستشوکردن، استحمام کردن، شستشو، آبتنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I bathed before breakfast.
پیش از صبحانه استحمام کردم.
It is dangerous to bathe in this part of the sea.
آبتنی در این قسمت دریا خطرناک است.
to bathe a wound in a liquid
با محلولی زخم را شستشو دادن
Sweat bathed his brow.
عرق بر جبین او نشسته بود.
The trees were bathed in moonlight.
درختان غرق در نور ماه بودند.
She was bathed in the love and affection of the family.
عشق و محبت فامیل وجودش را فرا گرفته بود.
In the afternoon, he went for a bathe.
بعدازظهر رفت شنا.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bathe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bathe